کد قالب کانون دلایل عقلی در قرآن بر توحید و اثبات وجود خداوند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3965
بازدید دیروز : 1574
بازدید هفته : 6765
بازدید ماه : 21048
بازدید کل : 47803
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 آذر 1402

براهین اثبات وجود خدا

دلایل عقلی در قرآن بر توحید و اثبات وجود خداوند

تفاوت انسان با سایر حیوانات عقل اوست که به‌وسیله آن حقایق را از غیر آن درک می‌کند. نوع انسان از عقل نظری و عملی برخوردار است تا با کمک عقل نظری قضایا و آموزه‌های علمی‌و اعتقادی را موردسنجش قرار داده و حق را از باطل تشخیص دهد و درنتیجه، با دستور عقل عملی آنچه را باطل است از حوزه اعتقادی خود طرد نماید و آنچه را حق است در حوزه اعتقادی خود بگنجاند. معیار اصلی در عقل نظری استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین است که هر گزاره و آموزه‌ای اگر منتهی به این دو قضیه بشود ازنظر عقل باطل خواهد بود؛ و نیز به‌وسیله عقل عملی که ملاک آن حسن و قبح عقلی است، بایدها و نبایدهای عملی را تشخیص داده و بر طبق آن باید عمل نماید.

در بحث اثبات توحید و خداوند، عقل نظری نقش اساسی دارد. هیچ آموزه ای بدون عقل قابل اثبات نیست. اگر آموزه ای در قرآن و احادیث بیان گردیده است، به دلیل اینکه قرآن و نبوت و امامت با دلیل عقلی ثابت شده، پذیرش این آموزه‌ها معقول است.

از نظر تكوین عقل اعم از عقل نظری و عقل عملی محبوب‌ترین مخلوق در پیش خدا است. امام باقر(ع) می‌فرماید: «چون خدا عقل را آف‍رید از او بازپرسی كرده، به او گفت: پیش آی، پیش آمد. گفت بازگرد، بازگشت. فرمود: به عزت و جلالم سوگند مخلوقی كه از تو پیش من محبوب‌تر باشد نیافریدم و تو را تنها به كسانی كه دوستشان دارم به طور كامل دادم. همانا امر و نهی كیفر و پاداشم متوجه تو است».[۱]

از نظر تشریع عقل چیزی است كه خداوند با آن پرستش می‌گردد. از امام صادق(ع) پرسیده شد عقل چیست؟ فرمود: «عقل چیزی است كه به وسیله آن خدا پرستش و عبادت شود و بهشت به دست آید».[۲] و حضرت آدم (ع) وقتی كه از طرف خداوند بین، عقل، دین و حیا مخیر گردید. عقل را برگزید. و دین و حیا گفتند هر جا عقل باشد ما با او هستیم.[۳]

در مسئله جهان بینی و شناخت، عقل حرف اول را می‌زند و در قرآن كریم آیات زیادی دلالت بر این مدعا دارد تا حدی كه در حدود سیصد آیه متضمن بر دعوت مردم به سوی تفكّر، تذكّر و تعقّل است. در بعضی از این آیات كسانی كه تعقل نمی‌كنند و به تفكر نمی‌پردازند و یا از این جهات نقص دارند شدیداً مذمت شده‌اند. آیه‌ ۱۷۱ سوره‌ بقره[۴] کسانی را که در آیات و گفتار انبیا تعقل نمی‌کنند، به حیوانات کور و کر و لال تشبیه کرده است و آیه‌ی ۲۲ سوره‌ی انفال[۵] کسانی را بدترین جانور، نزد خدا معرفی می‌کند که در برابر سخن حق، کور و کر و لال‌اند و از عقل خود، بهره نمی‌گیرند.

مراد از براهین عقلی در اینجا محصول معرفتی عقل در ساحتهای مختلف دانش تجربی و ریاضی و کلامی‌است که یا از سنخ قطع و یقین باشد و یا مفید اطمینان عقلایی باشد. پس آنچه مفید وهم و گمان است، در این چارچوب جایگاهی ندارد؛ بنابراین منظور از عقل همانا علم یا طمأنینه علمی‌است که از برهان تجربی محض یا تجریدی صرف یا تلفیقی از تجربی و تجریدی حاصل شده باشد. این عقل در قبال نقل که عبارت از مدلول معتبر متن دینی است قرار دارد.[۶]  

در قرآن کریم آیات متعددی برسبک استدلال و برهان عقلی بر وجود خداوند متعال وجود دارد که به آنها اشاره می شود:

۱. محاجه و استدلال حضرت ابراهیم (ع) با نمرود:

یکی از استدلالهای عقلی بر وجود خداوند احتجاج حضرت ابراهیم (ع) با نمرود است که در قرآن کریم بیان گردیده است و آن ماجراى گفتگو و محاجه ابراهیم قهرمان بت‏شكن با جبار زمان خود «نمرود» است، خداوند این استدلال در یک آیه مطرح نموده است: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَ‏ إِبْراهيمَ في‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي‏ وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي‏ وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ[۷] در این آیه می‌فرماید:  آیا ندیدى (آگاهى ندارى) از كسى كه با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو كرد؟ در جمله بعدی اشاره به انگیزه اصلى این محاجه مى‏كند و مى‏گوید:«به خاطر این بود كه خداوند به او حكومت داده بود» و بر اثر كمى ظرفیت از باده كبر و غرور، سرمست شده بود. در ادامه مى‏افزاید: در آن هنگام كه از ابراهیم (علیه‌السلام) پرسید خداى تو كیست كه به سوى او دعوت مى‏كنى؟" ابراهیم گفت: همان كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏میراند؛ در حقیقت بزرگترین شاهكار آفرینش یعنى قانون حیات و مرگ را به عنوان نشانه روشنى از علم و قدرت پروردگار مطرح ساخت. ولى نمرود جبار راه تزویر و سفسطه را پیش گرفت و براى اغفال مردم و اطرافیان خود گفت: «من نیز زنده مى‏كنم و مى‏میرانم» و قانون حیات و مرگ در دست من است.براى اثبات این مدعاى دروغین طبق روایت معروفى دست به حیله‏اى زد و دستور داد دو نفر زندانى را حاضر كردند و فرمان داد یكى را آزاد كنند و دیگرى را به قتل برسانند سپس رو به ابراهیم و حاضران كرد و گفت:«دیدید چگونه حیات و مرگ به دست من است؟»

ولى ابراهیم (علیه‌السلام) براى خنثى كردن این توطئه، دست به استدلال دیگرى زد كه دشمن نتواند در برابر ساده‏لوحان در مورد آن مغالطه كند،ابراهیم گفت: خداوند، خورشید را از (افق مشرق) مى‏آورد (اگر تو راست مى‏گویى كه حاكم بر جهان هستى) خورشید را از طرف مغرب بیاور.اینجا بود كه نمرود، مبهوت و وامانده شد. و به این ترتیب آن مرد مست و مغرور سلطنت و مقام، خاموش و مبهوت و ناتوان گشت و نتوانست در برابر منطق زنده ابراهیم (علیه‌السلام) سخنى بگوید، و این بهترین راه براى خاموش كردن این گونه افراد لجوج است.‏[۸]

۲. استدلال حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بر وجود خداوند، با افول ستاره و خورشید و ماه یکی از براهینی دیگری است که در قرآن بیان شده است. خداوند می‌فرماید: « فَلَمَّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ‏ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي‏ فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي‏ لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ  فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي‏ هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»[۹] در این آیات می‌فرماید:هنگامى كه پرده تاریك شب جهان را در زیر پوشش خود قرار داد ستاره‏اى در برابر دیدگان او خودنمایى كرد، ابراهیم صدا زد این خداى من است! اما به هنگامى كه غروب كرد با قاطعیت تمام گفت: من هیچگاه غروب كنندگان را دوست نمى‏دارم و آنها را شایسته عبودیت و ربوبیت نمى‏دانم. بار دیگر چشم بر صفحه آسمان دوخت این بار قرص سیم‏گون ماه با فروغ و درخشش دلپذیر خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود. هنگامى كه ماه را دید ابراهیم صدا زد این است پروردگار من! اما سرانجام ماه به سرنوشت همان ستاره گرفتار شد و چهره خود را در پرده افق كشید، ابراهیم جستجوگر گفت: اگر پروردگار من مرا به سوى خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار خواهم گرفت. در این هنگام شب به پایان رسیده بود و پرده‏هاى تاریك خود را جمع كرده و از صحنه آسمان مى‏گریخت، خورشید از افق مشرق سر برآورده و نور زیبا و لطیف خود را همچون یك پارچه زربفت بر كوه و دشت و بیابان مى‏گسترد، همین كه چشم حقیقت بین ابراهیم بر نور خیره‏كننده آن افتاد صدا زد خداى من این است؛ اینكه از همه بزرگتر و پرفروغتر است!، اما با غروب آفتاب و فرو رفتن قرص خورشید در دهان هیولاى شب، ابراهیم آخرین سخن خویش را ادا كرد و گفت: اى جمعیت، من از همه این معبودهاى ساختگى كه شریك خدا قرار داده‏اید بیزارم.  در ادامه می‌فرماید: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِینَ‏»؛ یعنی اكنون كه فهمیدم در ما وراى این مخلوقات متغیر و محدود و اسیر چنگال قوانین طبیعت خدایى است قادر و حاكم بر نظام كاینات من روى خود را به سوى كسى مى‏كنم كه آسمانها و زمین را آفرید و در این عقیده خود كمترین شرك راه نمى‏دهم، من موحد خالصم و از مشركان نیستم. [۱۰]

۳. ساده‏ترین و عمومى‏ترین برهانى كه بر وجود خداوند اقامه مى‏شود، برهان نظم است. قرآن كریم موجودات جهان را به عنوان «آیات» یعنى علائم و نشانه‏هایى از خداوند یاد مى‏كند. معمولًا چنین گفته مى‏شود كه نظم و سازمان اشیاء دلیل بر این است كه نیروى نظم دهنده‏اى دركار است. این برهان یك برهان طبیعى و تجربى است و ماهیت تجربى دارد، نظیر سایر براهین و استدلالاتى كه محصول تجربه بشر است.[۱۱]

برای برهان نظم این آیه را می‌توان مثال زد که می‌فرماید: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا ینْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ»؛[۱۲] «در آفرینش آسمانها و زمین آمد و شد شب و روز و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرد و با آن زمین را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و همچنین در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که در میان زمین و آسمان معلقند، نشانه‌هایی است برای مردمی‌که عقل دارند و می‌اندیشند». 

۴. برهان تمانع از براهینی است در قرآن کریم از آن برای توحید و یگانگی خداوند استفاده شده است. قرآن می‌فرماید: «لَوْ كانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ[۱۳]؛ اگر در آسمان و زمين، جز «اللَّه» خدايان ديگرى بود، فاسد مى‏شدند (و نظام جهان به هم مى‏خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مى‏كنند. [۱۴]

۵. برهان هدایت در قرآن‏ است که درقرآن کریم به آن اشاره شده است. این برهان جز در قرآن در جایی دیگری از آن سراغ نداریم  كه میان نظم و هدایت تفكیك كرده باشد و به عنوان دو دلیل ذكر كرده باشد.

ظاهرا مجموعا در چهار آیه از آیات قرآن، این دو در كنار هم به عنوان دو امر جداگانه قرار گرفته‏اند. یكى آن آیه‏اى است كه از زبان حضرت موسى وقتى فرعون سؤال كرد: «فَمَنْ رَبُّكُما یا مُوسى»‏، مى‏فرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ كُلَّ شَی‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»[۱۵]  پروردگار ما آن كسى است كه هر چیزى را آنچنان كه شایسته است آفریده است؛ در خلقتْ آنچه را كه احتیاج داشته به او داده است. این، همان نظم ساختمانى‏اش را بیان مى‏كند. «ثُمَّ هَدى»‏ بعد هم او را در راه خودش هدایت كرده است. این امرى جداگانه است.

در سوره اعلی هم مى‏خوانیم: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى، الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى، وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى»[۱۶]‏  تسبیح كن، تنزیه كن نام پروردگار والاى خود را آن كه آفرید و معتدل آفرید‏ و آن كه اندازه‏گیرى كرد و سپس هدایت كرد موجودات را.

همچنین از زبان ابراهیم علیه السلام نقل مى‏كند: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یهْدِینِ»[۱۷] خداى من آن است كه مرا آفریده است و من را هدایت مى‏كند. به هدایت، جداگانه تمسك كرده است.[۱۸]

نویسنده: حمیدالله رفیعی

پی نوشت:

[۱] .  محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۱، ص۱۰، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۵، ۱۳۶۳ش. تصحیح و تعلیق: علی اکبر الغفاری

[۲]. همان، ج۱، ص۱۱.

[۳] . همان.

[۴]. «وَ مَثَلُ الَّذینَ کفَرُوا کمَثَلِ الَّذی ینْعِقُ بِما لا یسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکمٌ عُمی‌فَهُمْ لا یعْقِلُونَ.»

[۵]. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکمُ الَّذینَ لا یعْقِلُون.»

[۶]. عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۲۶، قم، مرکز نشر اسراء، چ۶، ۱۳۹۱ش.

[۷] . بقره، ۲۵۸.

[۸]. رک: مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۸۷ -۲۸۹، تهران، دار الكتب الإسلامیة ، چ ۱۰، ۱۳۷۱ ش.

[۹] . انعام، ۷۶ -۷۸.

[۱۰]. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۵، ص۳۱۰، تهران، دار الكتب الإسلامیة، چ ۱۰، ۱۳۷۱ ش.

[۱۱]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص ۵۳۷، تهران، صدرا، بی‌تا

[۱۲]. البقره، ۱۶۴.

[۱۳]. انبیاء، ۲۲.

[۱۴]. رک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج‏۲، ص ۱۲۳.

[۱۵] . طه، ۵۰.

[۱۶] . اعلی، ۱ -۳.

[۱۷] . شعرا، ۷۸.

[۱۸] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏۴، ص۸۶.  

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: اصول عقاید
برچسب‌ها: اصول عقاید